معجزات بازار آزاد ، آش خورها و سد البرز
مدرسه که تعطیل میشد میرفتیم به ییلاق مان جواهردشت. دو تا سه ماه آنجا بودیم. دوسه هفته اول پدرم مرخصی میگرفت و با ما بود و بعد میرفت و ما را تنها می گذاشت. با بچه های دیگه که بازی میکردیم بعضی وقتها دلخوری پیش می آمد و گاهی هم کار به زدوخورد میکشید. جواهردشت میدانی داشت ، البته الان دو سوم این میدان ازبین رفته و بقیه اش هم نام زباله دانی برایش مناسبتر است تا میدان، عصرها که هوا خوب بود بزرگترها آنجا جمع میشدند و با هم صحبت میکردند و جوانترها هم والیبال بازی میکردند. ما کوچکترها هم همان اطراف بازی میکردیم. معمولا بچه هایی که پدرهاشون آنجا بودند به پشتوانه حضور پدرهای شان میخواستند به ما زور بگن که اغلب کار به دعوا و گاهی زدوخورد میکشید. اگر کسی از ما که پدران مان ییلاق نبودند شکایت پیش بابای کسی که زور میگفت میبردیم، طرف اغلب جواب میداد: به من ربط نداره خودتون باهم کنار بیایید و بازی کنید. حالا اگه زور پسرش به ما نمیرسید و ما از خودمان دفاع میکردیم اگر پسرش پیش او از ما شکایت میکرد با عصبانیت می آمد و سر ما داد میکشید ، یادمه یکی دوبار سیلی هم خوردیم.
داستان دخالت یا عدم دخالت دولت در مکانیسم بازار هم چیزی شبیه همین دخالت پدرهای همبازیهای ما هست. تا موقعی که مردم کتک خورند دولت نباید دخالت کند، اما نوبت کتک خوری نورچشمیهایشان یعنی میلیادرها، نوکیسه ها و انواع انگلهای دیگر اجتماعی که رسید باید دولت به دادشان برسد و از خون همان فقرا و بیچاره ها ، با گرانترکردن مایحتاج شان و افزایش هزینه خدمات و انرژی قیمت بلیط اتوبوس … رگهای بیمار مفتخورها تزریق نماید
تا زمانی که بحران یقه مفت خورهای خودی را نگیرد پافشاری میکنند که قانون بازار نباید زیرپا گذاشته شود و دولت نباید دخالت کند، حتی اگر به قول زنده یاد خسرو گلسرخی «وقتى دختر رحمان از یک تب دوساعته بمیرد» و «گرسنگى به تساوى تقسیم شود».
یا زمانی که تالاب ها را خشک و جنگل گیلان و مازندران را نابود میکنند تا جا برای ویلاهای تازه به دوران رسید گان باز شود، یا وقتی که مرغوبترین برنج و چای دنبا را داریم اما هرسال میلیونها تن چای و برنج درست موقع برداشت محصول وارد میکنند و مجبور می شویم مزارع برنج و چای مان را خشک کنیم . یا حقوق و دستمزدها پرداخت نمیشود و پدر خانواده از شرم ناتوانی سیرکردن شکم کودکانش در پستوی خانه خود را حلق آویز میکند، یا برای پرداخت هزینه درمان سرطان یا دیگر بیماریهای خود مجبور میشوند اول کلیه خود را بفروشند. یا تن دختران این سرزمین در بازارهای امارات و قطر به حراج گذاشته میشود، دولت نباید دخالت کند. هر جای دنیا که این تقدس بازار و عدم دخالت دولت و خصوصی سازیهای بی رویه برجا ست همین بدبختی و بیچارگی، با شدت و ضعف کمتر یا بیشتر، نصیب اکثریت مردم شده است.
“معجزات” بازار آزاد و سیستم سرمایه داری، خصوصی سازیهای وسیع و محدود کردن نقش دولت در کشورهای بزرگ سرمایه داری و همزمان تجویز آن برای کشورهای فقیرتر، با استفاده از اهرم های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و بعنوان پیش شرط واگذاری وام و متعاقب آن حذف یا تضعیف بیمه های اجتماعی و درمانی و دیگر برنامه های رفاهی چنان فلاکتی نصیب مردم جهان کرده که حتی اگر همین امروز جلوی آن گرفته شود نتایج آن تا نسل بعدی گریبانگیر اکثریت مردم کره زمین خواهد بود. و این فلاکت و بدبختی از سوی دیگر چنان بهشتی برای فربه تر شدن انگلهای اجتماعی بوجود آورده که خوابش را هم نمیدیدند.
از قدیم اندیشمندان پیش بینی میکردند که این سیستم سراسر ناعادلانه بالاخره روزی گورکن خود خواهد شد. حتما متوجه شدید که بسیاری از ایدئولوگ های نئوایبرالسم و موعظه گران معجزات بازار، وقتی بحران یقه خودی های مفتخور را میگیرد یا لال میشوند و یا برای نجات آن انگلهای شکمو که سیرایی ندارند برخلاف آنچه که قبلا میگفتند و با افتخار از آن حرف میزدند مجبور به عقب نشینی خفت بار ایدئولوژیک شده دست دعا بسوی دولت دراز میکنند.
این همه در مذمت دخالت و کنترل دولت و واگذاردن همه چیز به عهده مکانیسم های بازار گفتند و اینک که تا کمر در گل فرو رفتند با پررویی تمام دولت را که نماینده و حافظ منافع شان هست جلو انداخته تا با گرانی ها و کاهش امکانات اجتماعی، درمانی و رفاهی به هزینه مردم به داد مفتخورها برسد.
سال ها، پابپای عاشقان بازار آزاد در جهان، هر روز در دانشگاه و مسجد ، وقت و بیوقت صدها دکتر و پرفسور از محاسن آن گفتند. حتما متوجه شده اید که رسانه های ما که معمولا کوچکترین ضعف در جوامع غرب را بزرگ میکنند اما در مواقعی که بحران های دوره ای یقه سرمایه داری غرب را میگیرد، برای اینکه اخبار ورشکستگی موسسات مالی و افتضاح ایدئولوژی نئولیبرالی جلوی خصوصی سازیها و محدود کردن برنامه های رفاهی را نگیرد صدای شان در نمی آید.
تقدس قانون بازار آزاد:
- * مردم روستای داماش گیلان بدلیل برداشت بیرویه از منابع آب توسط شرکت سهامی آب منطقهای گیلان و کارخانه آبمعدنی داماش با کمآبی و بعضا بیآبی دست و پنجه نرم میکنند. اهالی روستا اقدام به طرح دعوی علیه آنها میکنند . دادسرای عمومی رشت علیه مصالح و منافع مردم و محیط زیست، شرکت سهامی آب منطقهای گیلان و کارخانه آبمعدنی داماش را تبرئه میکند.
- * واگذاری قلعه رودخان ، دژ تاریخی دوره ساسانی و از جاذبه های گردشگری به بخش خصوصی.

- * جنگل بری، ویلا سازی، زمیخواری جنگل های هیرکان
…..
بد نیست اینجا داستان غم انگیز پروژه سد البرز را دوباره از آرشیو سایت شمالیها بیاورم. - * اول سخنان مشاور معاون وزیر وقت: ایجاد کمیته آب و خاک حوزه نیز از دیگر نوآوری هاى این پروژه است که این کمیته تصدی گرى مدیریت و بهرهبرداری آب و خاک را با نظارت وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی برعهده خواهد گرفت و این پروژه نمونهای از خصوصی سازى مدیریت آب و خاک است
این طرح به عنوان طرح نمونه در منطقه خاورمیانه و آفریقاى شمالی در حال اجراست که از تجارب آن در سایر مناطق کشور و خاورمیانه و آفریقا استفاده خواهد شد
این هم بخش هایی از نوشته هموطن سوادکوهی در مازندنومه :
گورستان ها و معمارى هاى باستانى منطقه لفور به زیر آب رفت. پرنده هاى وحشى که سد البرز را پناهگاه خود قرار داده اند، با گلوله هاى سربى شکار مى شوند، برق روستاهاى اطراف سد البرز هم قطع شد و مردان و زنان روستاهاى اطراف سد که سن همه آنها بالاى شصت سال است بدون برق و روشنایى و بدون قطره اى آب
قرار بود به آنها زمین زراعى معوض بدهند، ولى جاى آن زمین هاى شان را با مبالغ ناچیز و به صورت یک جانبه با قیمت کارشناسى کارشناسان وابسته به خود قیمت گذارى کرده، با تخریب زمین هاى شالیزارى با بولدوزر، لودر و… مردم را وادار به فروش زمین کردند
نعمت برق را از پیرمردان وپیرزنان هفت روستاى لفور دریغ کرده اندوبه آنها اخطاریه هاى مبنى بر خروج از مکانى که بیش از شصت سال از عمرشان رادر آن گذرانده اند داده اند
مطمئنم که بیشتر شما هایی که این مطلب را میخوانید مثل من حرف هموطن سوادکوهی را معتبر تر میبینید تا سخنان آقای مشاور وزیر که با خواندنش آدم احساس میکند بهشتی رادر اطراف سد برای اهالی درست کرده اند. افسوس و دریغ که صدای آن هموطن سوادکوهی ما به گوش اندکی خواهد رسید و سخنان پربار آقای مشاور به گوش میلیونها. همانطور که رجزخوانیهای نئولیبرال ها را هر روز و هر ساعت هزاران رسانه گروهی پخش میکنند و از میلیونها آش خور، نوزاد فروش و کلیه فروش کسی چیزی نمی گوید
اما، کاری باید کرد کارستان ، ما انسانیم و حق نداریم ساکت بنشینیم و نظاره گر باشیم . بقول آن همولایتی شجاع و دوست داشتنی مان خسرو گلسرخی : « معصومیت بره وار و دست به سینه ماندن رسالت تاریخی بشریت نیست »
Comments
معجزات بازار آزاد ، آش خورها و سد البرز — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>